خواب دیده بودم..
تو می رفتی
و برای تمام برگ هایی که بعد از این خواهند ریخت
تراژدی می ساختی..
سردم است..
چون اسپرم در حال احتضاری می مانم
بر ملحفه یک پسر بچه معصوم..
تقریباً دیروز بود که همسرم مرا ترک کرد
نمیدانم، شاید هم هفته ی پیش بود..!