153


نفس بکش تمام ناگهان های مرا

تا ته خفقان این روزها

تا وسعت خم دو راهی های فردا

تا هارمونی ترین شک معصومانه "می" به "فا"

نفس بکش..

و این تنها زمانی است که خدا در هلهله ی شیطان نقش مطرب را خواهد داشت..


152


این آغاز یأس همیشگی بود

این حقیقت ساده که همه یک روز تنها خواهند شد

و این سرنوشت محتوم آدم هاست..

151


هنوز هم بر این باورم که همیشه چیزی هست برای نوشتن.. برای نگاشتن.. چرا که هستی من خود مکتوب است هر دم که "من" دردمندم .. 

علی رغم ماندگاریش.. علی رغم خماری بعد از نعشگی اش.. علی رغم زیستن میان عالمی آرام و عالم منگ من..

150


صادقانه اعتراف می کنم، گاهی به بارش عشق و منی از یک مجرا باید شک کرد..