-
160
1394,12,26 20:49
پاییز امسال می توانست جور دیگری باشد..
-
159
1393,11,04 22:19
این آخرین کلام است بدان ای وصف ناپذیرترین من ! رحم گناهی است علیه شرم . پس مهرورزی را بر تو تمام می کنم و مرگم را بر تو اعلام میدارم . باشد که در جست و جوی نعش من در خون خود بغلتی و به آواره ترین آواره ها چون دیوانگان به دنبال دُم خود سالها به گرد خود گیج زنی..
-
158
1393,10,05 15:44
و آنهایی که سگ نشدند، استخوان شدند..
-
157
1392,09,16 22:25
آدم برای دلتنگی دلیل نمی خواد آدم برای دلتنگی دلیل نمی خواد این هیچ ربطی به صرفاً یه پست گذاشتن نداره..
-
157
1392,07,04 21:28
من پرم از آن چیزی که تو آن را سقوط می نامی..
-
156
1392,06,22 22:18
خواب دیده بودم.. تو می رفتی و برای تمام برگ هایی که بعد از این خواهند ریخت تراژدی می ساختی..
-
155
1392,06,22 21:40
سردم است.. چون اسپرم در حال احتضاری می مانم بر ملحفه یک پسر بچه معصوم..
-
154
1392,06,22 21:36
تقریباً دیروز بود که همسرم مرا ترک کرد نمیدانم، شاید هم هفته ی پیش بود..!
-
153
1392,05,04 16:47
نفس بکش تمام ناگهان های مرا تا ته خفقان این روزها تا وسعت خم دو راهی های فردا تا هارمونی ترین شک معصومانه "می" به "فا" نفس بکش.. و این تنها زمانی است که خدا در هلهله ی شیطان نقش مطرب را خواهد داشت..
-
152
1392,05,04 16:35
این آغاز یأس همیشگی بود این حقیقت ساده که همه یک روز تنها خواهند شد و این سرنوشت محتوم آدم هاست..
-
151
1392,05,04 13:03
هنوز هم بر این باورم که همیشه چیزی هست برای نوشتن.. برای نگاشتن.. چرا که هستی من خود مکتوب است هر دم که "من" دردمندم .. علی رغم ماندگاریش.. علی رغم خماری بعد از نعشگی اش.. علی رغم زیستن میان عالمی آرام و عالم منگ من..
-
150
1392,05,04 12:41
صادقانه اعتراف می کنم، گاهی به بارش عشق و منی از یک مجرا باید شک کرد..
-
149
1392,03,11 23:19
دیگر حتی غروبی نیست که مرا آرام به شب عادت دهد.. "به روبیک از طرف یک آشنای خسته از روزهای بی باران تهران.."
-
148
1392,03,11 23:02
با موهای خاکستری کدر.. چهره ای به غایت سپید و اندامی که در پیراهنی سیاه هوای گورستان را شیار میداد.. بر زانوان من آرمیده بود..
-
147
1392,03,03 02:22
و آنچه که باقی خواهد ماند خاکستر بر آب رفته ی من و تمام توست..
-
146
1392,03,03 02:22
با چشمانی گره خورده به کودکی های مبهمش نگریست.. به پرسه هایی مبهم در کوچه پس کوچه های غبار آلود.. به اجبار خواب نیمروزی.. به دستی داغ شده فقط به جرم کودکی.. به اتاق سه در چهاری که کودکی معصوم را جنون وار با چشمانی دریده و احجامی موهوم تا سر حد مرگ می ترساند.. از تاریکی ترسید و تنها امیدش رسیدن به روشنایی پشت در اتاق...
-
145
1392,03,03 02:11
زندگی من، با حرف های تکراری همیشگی اش..
-
144
1392,02,19 12:13
سال هاست که ناقوس جدایی برای این دو "سر" نواخته شده است.. همسر!
-
143
1392,02,19 12:01
لب های تلخ محال تلخی لب های محال.. محال بودن پایان دادن به این همه تلخی که تلخ نیستند..
-
142
1392,02,19 11:17
هی شک می کند به غبار فاصله ات، دست هام..
-
141
1392,02,19 11:16
مثل سبزه های بعد از سیزده..
-
140
1392,02,12 22:20
هیس.. آرام..! عشاق از پهنا عبادت می کنند..
-
139
1392,01,18 01:16
حالا شاید هم فردا گودویی با ارابه ی زرین شیهه کشان از راه برسد و تنها دغدغه اش چکاندن ماشه در سر من .. و کوفتن معشوقه ی سنگی سزیف بر سرش و جوان مرگ کردنش باشد.. و همه دلالتش هم می تواند زاده ی مقاومت در برابر جهان بیرون باشد و بس..
-
138
1392,01,18 00:43
چه هستی؟ ای نخاع بریده.. شاعر خم..
-
137
1392,01,18 00:36
بهار یعنی صدای قیژ قیژ برف پاک کن، بوی بهار نارج، لبخندی که جا گذاشتیش..
-
136
1392,01,18 00:08
از تمام پذیرفتنی های دنیام تنها تو مانده بودی..
-
135
1392,01,17 23:56
و چشمان سرخ من مدت هاست که بوی باروت می دهند..
-
134
1392,01,17 23:19
دستهات اما.. ادامه دارند هنوز.. +
-
133
1391,12,30 02:16
نوستالژی، احتمالاً می تواند تراژدی بیافریند..
-
132
1391,12,30 02:14
چقدر فاصله بود از مناره های پاییزی خدایگان تا فصل متمایل به مرداد اندامت..