123


دارم می لرزم آشو..

سردم است

سردم می شود بی دست های تو..

دارم خرد می شوم 

دارم زیر بار این همه ناباوری خرد می شوم

اینجا هر روز شبیه روز بعد از مردنت است

گیر کرده توی بیست و نه بهمن هشتاد و هشت..

من فراموش نمی کنم

من هیچ وقت فراموش نمی کنم 

که فقط یک نفر بود

که می توانست

یک نخ سیگار را با دو پک تمام کند

یا اینکه نیمه شب های همت را 

با دویست و بیست کیلومتر فریاد بزند

من عادت نکرده ام آشو

من به این نبودن ها عادت نمی کنم

امروز بعد از دو هفته از دخمه ام آمدم بیرون

رنگ لاک های سورمه ای

رنگ رژ لب خانوم های زیبا را دیدم

گم شدم توی تردید خیابان ها

پشت بغض چراغ های قرمز

توی سرمای آخرهای بهمن..

حالا فقط با پاکت های سفید و طلایی سرگرمم

با آرشیو دوهزار و چهارصدتایی فیلم های بابک

و قد همین دو پیک

با نوازش دست های تو..

دست هات چرا اینقدر سرده آشو..

چرا اینقدر سردمه ؟

..


نظرات 4 + ارسال نظر
hmdh 1391,11,30 ساعت 12:46 ب.ظ http://hava-136.blogfa.com/

perfect...

: )

مارگریت 1391,11,30 ساعت 12:46 ب.ظ http://sampo.blogfa.com

چه شروع خوبی داشت..
و چقدر من دلم برای نوشتن یک شعر گرفته.

خوبه که اینجایی بانو..

گوشه ی تنهایی 1391,12,01 ساعت 07:32 ق.ظ

روز بعد از مردنش کی شب می شود

وین بحث با ثلاثه ی غسّاله می رود..

میلاد 1391,12,01 ساعت 12:42 ب.ظ http://daaarvag.blogfa.com/

سلام
من بالاخره بعد از مدتها جای جدیدت رو پیدا کردم
دوست دارم بخونمت، لذت میبرم، خواندنیِ دلنشینی هستی
راستی این اسم وبلاگت به نمایشی که با همین نام اخیرا تو تئاتر شهر اجرا داشت ربطی داره؟

ینی زدی تو خال میلاد :دی
قطعا بله!
با بازی زیبای لادن مستوفی و ایوب آقاخانی عزیز
+

خوبه اینجا رو پیدا کردی و لطف داری و اینها ; )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد